محل تبلیغات شما
یک روز یک عنکبوت در جنگل زندگی می­کرد و دوست داشت همه­ ی ات را بگیرد و بخورد. عنکبوت یک عالمه تار در جنگل­ گذاشت. یک پروانه­ای داشت پرواز می­کرد. ناگهان در تار عنکبوت گیر افتاد. عنکبوت آن را دید خیلی خوشحال شد. زنبورهای پلیس آمدند تا عنکبوت را بگیرند. و عنکبوت یک تار بزرگ درست کرده بود همه­ی زنبورها در تار او گیر افتادند.عنکبوت خواست پروانه و زنبورهارا بخورد یک عالمه پشه و مورچه آمدند و عنکبوت را نابود کردند.

کمک خواستن از خدا

داستان دوم: عنکبوت وحشی هفتم اسفند1398

داستان اول: شیر تنبل ششم اسفند1398

عنکبوت ,یک ,تار ,عالمه ,بخورد ,گیر ,و عنکبوت ,در تار ,عنکبوت را ,عنکبوت یک ,یک عالمه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها